ثبت: 1395/02/14
بازدیدها: 3282
همانگونه که از نام قرض الحسنه مشخص است، اساس این نهاد مبتنی بر عقد قرض الحسنه می باشد. بنابراین در بررسی اصول و مبانی صندوقهای قرض الحسنه، می بایست به تبیین این عقد بپردازیم. عقد قرض الحسنه نیز یک امر کاملاً دینی و عجین با نیتهای معنوی است لذا در بررسی مبانی این عقد می بایست با یک نگاه درون دینی و از لسان شریعت مقدس اسلام که همان کتاب و سنت است به این مسأله بپردازیم. لذا در این بخش با بررسی لغوی و تاریخی قرض الحسنه با تفصیل بیشتری، آیات و روایات این سنت را تبیین می نماییم.
تاریخچه و مفهوم قرض
تحقیقات تاریخی و آیات قرآن بیانگر آن است که قرض از زمانهای بسیار دور در میان مردم متداول بوده است و تاریخی بسیاری طولانی دارد. خداوند در قرآن می فرماید: خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از میان آنان دوازده والی برانگیختم. و خدا گفت: اگر نماز بخوانید و زکات بدهید و به پیامبران من ایمان بیاورید یاریشان کنید و به خدا قرض الحسنه بدهید، من با شمایم، بدیهایتان را می زدایم و شما را به بهشتم داخل می کنم که در آن نهرها روان باشد و هر کس از شما که از آن پس کافر شود، راه راست را گم کرده است.» ( مائده، آیه 12، ترجمه مکارم شیرازی)
همانگونه که می نگریم، خداوند به بنی اسرائیل توصیه کرده بود که به یکدیگر قرض بدهند و این آیه بیانگر آن است که قرض الحسنه در میان یهود و نصاری وجود داشته و تاریخچه ای بسیار طولانی دارد.
بد نیست که اشاره شود که در تاریخ تمدن ویل دورانت آمده که رباخواری و قرض الحسنه در زمانهای گذشته بوده است و بازرگانان و شاهزادگان از مبادلات بهره
می گرفتند، ولی کاهنان معابد قرض می دادند و در آن روزگار بانک و صرافخانه وجود نداشت. ویل دورانت می گوید:
« صرافخانه و بانکی در کار نبود، ولی بعضی از خاندانهای نیرومند نسلاً بعد نسل، به دوام دادن سیم و زر می پرداختند... کاهنان نیز به مردم قرض می دادند. بیشتر وامهایی می دادند برای کارهای کشاورزی بود...» به نظر ویل دورانت در میان قوم بابلیان و آشوریان و حمورابی، هم قرض وجود داشته و هم ربا.
ویل دورانت راجع به هند در چهارصد سال قبل از مسیح می گوید که آنان بهره
نمی گرفتند و آن را کاری ناپسند و خلاف عرف می دانستند:« هندیان نه پول به رباخواری
می گذاردند و نه راه و رسم وام گرفتن را می دانستند. نزد هندی این خلاف عرف و رسم است ... » ( مطهری، صفحه 43)
اما در دوره جاهلیت، در جزیره العرب، قرض در میان مردم معمول بوده است. اما فردی که به دیگران قرض می داد معمولاً از مقروض طلب بیشتری می کرد و اسلام با آوردن صفت « حسنه» آن سیستم قرض را رد کرد و کیفیت آن را به گونه ای دیگر بیان داشت.
بنابر این از تاریخ بدست می آید که انسانهای گذشته روحاً و فطرتاً با رباخواری مخالف بوده اند و قرض میان آنان معمول بوده است. و اینها همه، دلیل بر این است که قرض الحسنه از آثار تعلیم انبیاء و خواست وجدانهاست و ربا بر خلاف آن، خواست بازرگانان و شاهزادگان و چپاولگران است. ( مطهری، صفحه 45)
قرض در لغت
قرض در لغت به معنای قطع کردن با دندان است. بنابراین قرض نوعی قطع کردن و جدا کردن است. زمانی گفته می شود فردی به فرد دیگر قرض داده است که قرض دهنده مالی را از خود جدا کرده، به دیگری دهد. ( هادوی نیا، ص 27)
بنابراین سبب آنکه این رفتار اقتصادی را قرض می نامند، آن است که آدمی با قرض دادن مقداری از مال خود را جدا و از خود دور می سازد. معادل این کلمه در فارسی، واژه وام است که کمتر استفاده می شود. از دیگر مترادفات قرض می توان به دین اشاره نمود.
قرض در اصطلاح فقهی و حقوقی
تحریر الوسیله قرض را چنین تعریف می کند:
« قرض آن است که کسی مال خود را به دیگری تملیک کند، البته بدین صورت که قرض گیرنده نسبت به ادای خود آن مال یا مثل یا قیمت آن ضامن می شود و تعهد کند.» ( امام خمینی، ج 3 ، ص 53 )
پیرامون این تعریف فقهی باید به نکات زیر توجه کرد:
از آنجا که قرض نوعی تملیک است یعنی وام دهنده مالکیت مال خود را انتقال می دهد، در صورت تلف شدن مال، قرض گیرنده ضامن است. برخلاف بسیاری از عقود مشارکتی ( مضاربه، مساقات ، مزارعه و ... ) که انتقال ملکیت تحقق نمی یابد و بدین سبب طرف قرار داد، اگر کوتاهی نکرده باشد ضامن نیست. قرض از عقود لازم است یعنی در صورت تعیین مدت، قرض گیرنده و قرض دهنده حق تخلف ندارند.
قرض به موضوعات خاصی اختصاص ندارد تنها معین و دارای ارزش مبادله ای بودن موضوع ملاک است.
ذکر مدت از ارکان قرض نیست. بدین سبب اگر مدت ذکر نشود قرض دهنده می تواند هر زمان که بخواهد مالش را پس بگیرد اما اگر مدت تعیین شود عمل به آن لازم است.
قرض از عقودی است که در آن مال به رایگان به طرف مقابل داده نمی شود. بلکه قرض گیرنده، مثل یا قیمت آن را، ضمانت می کند. بنابراین مانند خرید و فروش نیست که پول و کالا مبادله گردد، بلکه در برابر واگذاری مال، قیمت یا مثل آنچه قرض گرفته شده به عهده قرض گیرنده قرار می گیرد.
در قانون مدنی ایران ( ماده 648 ) ضمن استعمال واژه قرض، از آن چنین تعریف شده است:
« قرض عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند که طرف مزبور، مثل آن را از حیث مقدار جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذر رد مثل، قیمت یوم الرد را بدهد»
در این ماده قانون، هم به قرض مثلی و هم قرض با کالا و هم با نقد و پول اشاره شده است.
قرض الحسنه در قرآن و روایات
آیاتی که در آنها عنوان « قرض حسن» مشاهده می شود، عبارت است از:
بقره – 245؛ مائده – 12؛ حدید 11 و 18 ؛ تغابن – 17؛ مزمل -20.
ترجمه آیه 12 سوره مائده در بخش تاریخ قرض گذشت در اینجا به ذکر ترجمه آیه 245 سوره بقره بسنده می کنیم:
« کیست که به خدا قرض حسن بدهد [ و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند] تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خداوند است که روزی بندگان را محدود یا گسترده
می نماید.» ( مکارم شیرازی)
در آیه 11 سوره حدید نیز چنین آمده است:
« من یقرض الله قرضاً فیضاعفه اضعفاً کثیراً »
امام صادق (ع) فرمود:
« و ما من مسلم اقرض مسلماً قرضاً حسناً یرید به وجه الله الا حسب له اجره کاجرا الصدقه حتی یرجع الیه» ( وسائل الشیعه، ج 13، ص 87)
اگر مسلمانی به مسلمان دیگر قرض دهد و هدفش نزدیک شدن به خدا باشد، پاداش او تا زمان برگشت مال، چون صدقه شمرده می شود.
نویسنده: نعمت اله ملاکریمی